English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
secondry air U هوای ثانویه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
output voltage U ولتاژ ثانویه فشار الکتریکی ثانویه
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
subsequent U ثانویه
secondary U ثانویه
secondary storage U انباره ثانویه
epiphenomenon U علائم ثانویه
secondary nozzle U نازل ثانویه
secondary obligation U تعهدات ثانویه
secondary key کلید ثانویه
secondary standard U استاندارد ثانویه
secondary memory U حافظه ثانویه
secondary storage U حافظه ثانویه
secondary great circle U دایره عظیمه ثانویه
secondary electron emission U پیل ثانویه الکترون
secondary winding U سیم پیچ ثانویه
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
plastic zone U منطقه ثانویه قیف انفجارگلوله
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
synchronous U سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
androgen U هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen U هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
autotransformer U ترانسفورماتوری با یک سیم پیچ که بوسیله یک لغزنده کربنی تعدادی از دورهای سیم پیچ را بعنوان ثانویه جدامیکند
air blast U هوای دم
petticoatsfever U هوای زن
moist air U هوای تر
compressed air U هوای فشرده
queen's weather U هوای باز
air breathing U هوای تنفسی
agglutinant U هوای التیام
raininess U هوای بارانی
foul weather U هوای نامساعد
adverse weather U هوای نامساعد
blast roasting U تشویه با هوای دم
marine climate U اب و هوای دریایی
exhaust air U هوای خروجی
forced draft U هوای با فشار
foul weather U هوای خراب
humid air U هوای شرجی
heavy weather U هوای خراب
heavy weather U هوای طوفانی
hot blast U هوای دم داغ
emergency air U هوای اضطراری
drippy U هوای گرفته
out of door U در هوای ازاد
broken weather U هوای بی قرار
marsh malaria U هوای مردابی
carburetor air U هوای کاربراتور
circulationg air U هوای در گردش
compressed air U هوای متراکم
low air pressure U فشار هوای کم
intake air U هوای ورودی
liquid air U هوای مایع
dead air U هوای راکد
humid air U هوای نمناک
swelters U هوای گرم
air U هوای دم هوا
sweltered U هوای گرم
swelter U هوای گرم
open air U در هوای ازاد
In the open air. U در هوای آزاد.
out of doors U در هوای ازاد
stable air U هوای پایدار
temperate climate U اب و هوای معتدل
the open U هوای ازاد
aired U هوای دم هوا
airs U هوای دم هوا
passion U هوای نفس
liquid air U هوای مایع شده
cooling air U هوای سرد کننده
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
intake air heater U گرمکن هوای ورودی
intake air U هوای مکیده شده
oh what a nasty weather U چه هوای کثیفی است
liquid air container U مخزن هوای مایع
owl light U هوای گرگ و میش
heatwaves U هوای گرم طولانی
heatwaves U موج هوای گرم
heatwave U هوای گرم طولانی
heatwave U موج هوای گرم
ego trips U تسلیم به هوای نفس
ego trip U تسلیم به هوای نفس
tire inflation U فشار هوای لاستیک
saturated air U هوای اشباع شده
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
cold spell or cold snap <idiom> U یک جعبه هوای سرد
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
warm fronts U جبهه هوای گرم
tire pressure U فشار هوای لاستیک
mouthguard U لوله هوای غواص
open exercise U ورزش در هوای ازاد
out door court U زمین هوای ازاد
secondary airflow U جریان هوای فرعی
hot blast main U هدایت هوای دم داغ
mouthpieces U لوله هوای غواص
lowered U هوای گرفته وابری
lowering U هوای گرفته وابری
lowers U هوای گرفته وابری
dusk U هوای گرگ ومیش
acclimated U به اب و هوای جدید خو گرفتن
air compressor U هوای فشرده ساز
air tank U کپسول هوای غواصی
cold fronts U جبهه هوای سرد
cold front U پیشان هوای سرد
lower U هوای گرفته وابری
torchlight U هوای گرگ ومیش
warm front U جبهه هوای گرم
acclimate به آب و هوای جدید خو گرفتن
mouthpiece U لوله هوای غواص
acclimates U به اب و هوای جدید خو گرفتن
acclimating U به اب و هوای جدید خو گرفتن
blast U هوای دم کوره بلند دم
blasts U هوای دم کوره بلند دم
twilight U هوای گرگ ومیش
cold fronts U پیشان هوای سرد
cold front U جبهه هوای سرد
blow cold U هوای سرد دمیدن
forced draft U هوای تحت فشار
hot blast cupola U کوپل هوای گرم
cooling blower U دمنده هوای سرد
fair weather U دارای هوای صاف
effulge U برق هوای باز
caisson foundation U پی سازی با هوای فشرده
bleed air U هوای کمپرس شده
blow hot U هوای گرم دمیدن
choke damp U دم :هوای ته چاه یاکان
free living U تسلیم هوای نفس
inclement weather U هوای بسیار سرد یا طوفانی
smog U هوای الوده به دود وبخار
storm door U درب عایق هوای توفانی
terrestrial environment U وضع عوارض و اب و هوای زمین
thermostats U تنظیم کننده هوای سرد
self will U خود رایی هوای نفس
sensualist U پیرو هوای نفس واحساس
sensualize U پیروی از هوای نفس کردن
sidewinder U موشک هوا به هوای سایدویندر
thermostat U تنظیم کننده هوای سرد
heaving U رقص ناو در هوای طوفانی
fair-weather U خوب هنگام هوای صاف
Keep an eye on things. U هوای کاررا داشته باش
air lift U دستگاه ابکش با هوای فشرده
brisk air U هوای خنک و فرح بخش
acclimatization U عادت کردن به هوای کوهستان
To have a fancy for something . U هوای چیزی را درسر داشتن
caliduct U پخش کننده هوای گرم
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
acclimation U اعتیاد به اب و هوای جدید سازش
To cherish a desire for something . U هوای چیزی ؟ ؟ درسر پروراندن
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
air space U قشر هوای دیوار خالی
out door U صحرایی در هوای ازاد انجام شده
to weather something in winter U چیزی را در معرض [ آب و] هوای زمستانی گذاشتن
velocity stacks U لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
Make sure the statuette doesnt topple over . U هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
The sun is all the more welcome. In this cold weather. U دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
She has a craving to travel . U دلش هوای سفر کرده است
surfboat U قایق مخصوص هوای توفانی یا خیزاب
Sea [mountain] air makes you hungry. U هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
swim bladder U کیسه هوای ماهی مثانه هوایی
thermal target U هوای گرم بالارونده برای بالون
The room is stuffy. U هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
sparrow U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
falcons U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
sparrows U نوعی موشک هوا به هوای هدایت شونده
The room is stuffy . U هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
falcon U موشک هدایت شونده هوا به هوای فالکن
airspeed U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeeds U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
humidor U صندوق سیگار که هوای انرامرطوب نگاه دارند
genie U موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
genies U موشک هوا به هوای ازاد باکلاهک اتمی
k valve U شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
williwaw U جریان هوای سرد که در سرزمینهای مرتفع میوزد
stationary front U جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
cruise valve U سوپاپ ازادکننده هوای گرم بطور مرتب در پرواز
tartar U نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
pneumatic disatch U بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
tartars U نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
williwa U وزش ناگهانی باد یا هوای سرد در مناطق کوهستانی
serenade U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenades U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenaded U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
serenading U ساز واواز شبانه و عاشقانه در هوای ازاد و در استانه معشوق
redeye U موشک زمین به هوای ردای که از روی دوش تیراندازی میشود
blast valve U سوپاپ ازاد کننده هوای گرم برای صعود بالن
j valve U سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
carburator restricter plate U صفحه فلزی روی کاربوراتوربرای کاستن هوای ورودی دراتومبیل
purge valve U لوله مخصوص بیرون فرستادن اب از ماسک بافشار هوای بینی
endemic U بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
compressed air tunnel U تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
blast hole drill U مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
vacuum concrete U ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
condensation shock U چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
air-conditioned U اتاقی که هوای آن توسط دستگاه conditioner Air خنک و خشک نگهداری میشود
Indian summers U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
typhoons U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
typhoon U نوعی موشک زمین به هوای دریایی برای هواپیماهای سریع السیر درفواصل کوتاه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com